پایم حریف خار مغیلان نمی شود
دست شکسته یار گریبان نمی شود
گیسو نمانده تا که پریشان کنم تو را
آری؛سر رقیه پریشان نمی شود
دستی که می شناسم از این قوم بی حیا
راضی بجز شکستن دندان نمی شود
تا مغز استخوان تن من سیه شده
دردی است درد رقیه که درمان نمی شود
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1